انتقاد اولیویرا از مدیران باشگاه تراکتورسازی سرمربی سابق تراکتورسازی با انتشار نامه‌ای از مدیران تراکتورسازی گلایه کرد.   تونی اولیویرا، در صفحه شخصی خود در فیس‌بوک از رفتار مدیران تراکتورسازی به شدت گلایه کرد. در متن نامه تونی اولیویرا آمد...
تاریخ درج: ۹۳/۰۲/۱۶ - ۱۲:۳۶ ( 1 نظر , 88 بازدید )

...
تاریخ درج: ۹۲/۱۲/۰۴ - ۰۹:۴۰ ( 3 نظر , 68 بازدید )

...
تاریخ درج: ۹۲/۰۸/۰۶ - ۰۸:۱۹ ( 5 نظر , 154 بازدید )

  1. بزرگترین عیب برای دنیا همین بس که بی‌وفاست. (حضرت علی علیه‌السلام)   ۲. آرزو دارم روزی این حقیقت به واقعیت مبدل شود که همه‌ی انسان‌ها برابرند. (مارتین لوتر‌کینگ)   3. بهتر است روی پای خود بمیری تا روی زانو‌هایت زندگی کنی. (رودی)   ۴. بر ر...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۱۶ - ۰۹:۴۲ ( 3 نظر , 100 بازدید )

پس از کلی دردسرباپسر مورد علاقه ام ازدواج کردم...ما همدیگه رو به حدمرگ دوست داشتیم سالای اول زندگیمون خیلی خوب بود...اما چند سال که گذشت کمبود بچه روبه وضوححس کردیم... میدونستیم بچه دار نمیشیم...ولی نمیدونستیم که مشکل از کدوم یکی از ماست...اولاش نمی خواستیم بدونیم...باخودمون میگفتیم...عشقمون واسه یه...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۹ - ۰۸:۴۷ ( 7 نظر , 94 بازدید )

کلاس پنجم که بود پسر درشت هیکلی ته کلاس ما می نشست که برای من مظهر تمامی چیز های چندش آور بود ... آن هم به سه دلیل ... اول آنکه کچل بود دوم آنکه سیگار می کشید سوم که از همه تهوع آور بود اینکه در آن سن و سال زن داشت ....! چند سالی گذشت یک روز که با همسرم از خیابان می گذاشتم ،آن پسر قو...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۶ - ۱۳:۵۵ ( 4 نظر , 84 بازدید )

خانم حمیدی برای دیدن پسرش مسعود ، به محل تحصیل او یعنی لندن آمده بود. او در آنجا متوجه شد که پسرش با یک هم اتاقی دختر بنام Vikki زندگی میکند. کاری از دست خانم حمیدی بر نمی آمد و از طرفی هم اتاقی مسعود هم خیلی خوشگل بود. او به رابطه میان آن دو ظنین شده بود و این موضوع باعث کنجکاوی بیشتر او می شد. مسع...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۳ - ۱۱:۲۷ ( 0 نظر , 85 بازدید )

روزگاری مرید ومرشدی خردمند در سفر بودند. در یکی از سفر هایشان در بیابانی گم شدند وتا آمدند راهی پیدا کنند شب فرا رسید. نا گهان از دور نوری دیدند وبا شتاب سمت آن رفتند. دیدند زنی در چادر محقری با چند فرزند خود زندگی می کند.آن ها آن شب را مهمان او شدند. واو نیز از شیر تنها بزی که داشت به آن ها داد تا ...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۳ - ۰۸:۳۱ ( 0 نظر , 90 بازدید )

روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت می کرد، از نزدیکی خانه بازرگانی رد می شد، در باز بود و او خانه مجلل، باغ و نوکران بازرگان را دید و به حال خود غبطه خورد با خود گفت: این بازرگان چقدر قدرتمند است!و آرزو کرد که او هم مانند بازرگان باشد. در یک لحظه، به فرمان خدا او تبدیل به بازرگان...
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۳ - ۰۸:۱۸ ( 0 نظر , 123 بازدید )

کجایند شور آفرینان عشق ؟ کجایند مردان میدان عشق ؟ ضمن گرامی داشت هفته دفاع مقدس، برای شادی روان پاک همه شهیدان گلگون کفن دفاع مقدس صلوات می فرستیم....
تاریخ درج: ۹۲/۰۷/۰۲ - ۱۳:۵۴ ( 0 نظر , 82 بازدید )